سه نفر بودند رشتی اصفهانی یکیم ترک بعد این سه تا با هم سربازی رفتند بعد 1 هفته مونده بود سربازی تموم بشه اومدن از هم هلالیت بطلبند رشتی گفت من سیم کارتت تو دزدیدم اصفهانی میگه منم غذاهاتو خوردم بعد ترکه گفت اشکالی نداره منم از این به بعد قول می دم تو سماور شاش نکنم ...................... یک روز یه تهرونی با یک روستایی دوست میشه اقا این تهرونی مریض میشه این روستایی هم میره عیادتش مگرده ببینه چی ببره یک شاخه گل ورداشت برد بعد این تهرونی گفت شما خودتون گلید چرا گل اوردید بعد این روستایی مریض میشه این تهرونی یک گاو براش می بره بعد این روستایی به تهرونی میگه شما خودتون گاوید چرا گاو اوردید
يارو داشت رد مي شد، ديد دارن يه نفرو ميزنن. پرسيد:
چرا ميزنيدش؟ گفتند: فلان فلان شده ادعاي پيامبري ميكنه.
گفت: بزنيد اون دروغگو رو، من اونو نفرستادم.
درباره ما
دوست عزیز و محترم خسته نباشید:
به وبلاگ من خوش امدید لطفا جوک های خنده دار خود را به شماره ی 09380011917
ارسال نمایید
به اعضا ی این وبلاگ به رایگان هدیه ای نا قابل ارسال می گردد این هدیه شامل یک شارز 1000 تومانی است
طرز تبادل لینک :
ابتدا ما رو با نام گروه جوک یا جوک یا جوکستان لینک کنید بعد به ما خبر دهید شما رو با چه اسمی لینک کنیم